فینچری ترین فیلم فینچر
۹ از ۱۰
دیوید فینچر اینبار شاید مهمترین فیلم خودشو ساخته.
کلیت فیلم همونطور که همه میدونن نگاهی هست به ده سال از زندگی مانک و حالا چه دعواهای حقوقی و چه دعواها و نزاع های درونی و ...
منتهی این فیلم بسیار دور از هیاهوی فعلی هالیووده. انگار که فینچر با طعنه به بقیه اهل سینما میگه: ببینید صد سال پیش چی بودید!
رویکرد فیلم، نگاه دقیقتری به دهه سی میلادی داره. ناطق شدن سینما این قابلیت رو به فیلمنامهنویس ها داد که به موضوعات جدی تری بپردازن و اینجاست که این سوال (چرا مانک؟) پاسخ داده میشه. صد البته میتونه این فیلم در ستایش فیلمنامه نویسی هم باشه.
حالا ممکنه بعد از دیدن فیلم این سوال به ذهنتون بیاد که حالا برای مخاطب سینما چه فایدهای داره این دعواهای بین کمپانی های فیلمسازی؟ من میتونم بگم که این فیلم بیشتر از همه فیلمهای فینچر، شخصی تره و فینچر در این فیلم به دنبال جذب مخاطب عام نیست. و همین دلیل باعث ازادی عمل بیشتر برای تولید فیلمه و
شاید این فیلم با چنین سرمایهگذاری ، بتونه رویای کمپانی نتفلیکس برای بدست اوردن بهترین فیلم سال از جوایز اسکار رو به واقعیت تبدیل کنه.
امتیاز 9 از 10
بدون اسپویل !
ماه ها از دیدن این فیلم میگذره و من هنوز گاهی اوقات تصاویرش به ذهنم میاد.
در مقدمه عرض کنم که این فیلم یک درام واقعیست. فیلمی هست که اگر از ابتدا درگیرش بشید ، خواهید دید که جزو مهمترین فیلم هایی خواهد بود که تا به حال تماشا کردید.
فیلمبرداری این فیلم بسیار بازیگوشانه و لذت بخشه. کوچکترین تغییری در این بازیگوشی ، نه در ابتدا ، نه در میانه و نه در انتها نخواهید دید.
از طرف دیگه به عنوان یک فیلم بیوگرافی محور ، روند شکل گیری داستان کاملا درست و با سرعت ملایم پیش میره. بازیگر ها در کمال سادگی و به نوعی بی نام و نشون ، نقش هایی بوجود اوردن که ممکنه از عهده بازیگر های توانا هم بر نیاد.
پس در کلیت ، ما با فیلمی منسجم رو به رو هستیم که هم فیلمنامه دقیقی داره و هم کارگردانی درست.
مخاطب این فیلم (مخاطب جدی) با لایه های عمیق روانشناسی و جامعه شناسی رو به روئه. تا حدی گاهی به خنده میافته و گاهی به گریه.
فیلم بیان وضعیتی هست که در اون ، تعصب ، نا آگاهی ، بی فرهنگی ، هرج و مرج و ... وجود داره.
فیلم تا حد نابودی مخاطب پیش میره ولی هرگز در دام خودش نمیافته بلکه در انتها هم روند قبلی خودش رو ادامه میده.
مهمترین مولفه فیلم ، حل نشدن در روایتیه که داره انجام میده . تا اینکه از حد خودش فراتر میره و سکانس پایانی فیلم ، مهر محکمیه به این حرف.
فیلم Boys Don't Cry فیلمی هست که میبایست به افرادی که چنین تعصب هایی دارن ، نمایش داده بشه و
تا این مسئله ، به راحتی حل بشه.
البته این که فیلم سال 1999 ساخته شده و فاصله طولانی ای با زمان فعلی داره ، چندان تاثیر گذار نیست ، چون موضوع هنوز جای کار داره.
متشکرم
امتیاز 8 از 10
بدون اسپویل!
من این فیلم رو پسندیدم و معتقدم که این فیلم رو میشه جزو فیلم های آموزشی حتی! طبقهبندی کرد.
مسئله فساد مالی و واکنش جامعه به این موضوع ، چیزی هست که در این فیلم به نمایش درمیاد و البته با اینکه به نظرم فیلمنامه در جاهایی موفق نیست خصوصا آخر فیلم ؛ بجز فیلمنامه بقیه ویژگی ها مثل کارگردانی، شخصیت پردازی و ... بسیار خوب شکل گرفته.
امتیاز 8 از 10
بدون اسپویل!
من این فیلم رو پسندیدم و معتقدم که این فیلم رو میشه جزو فیلم های آموزشی حتی! طبقهبندی کرد.
مسئله فساد مالی و واکنش جامعه به این موضوع ، چیزی هست که در این فیلم به نمایش درمیاد و البته با اینکه به نظرم فیلمنامه در جاهایی موفق نیست خصوصا آخر فیلم ؛ بجز فیلمنامه بقیه ویژگی ها مثل کارگردانی، شخصیت پردازی و ... بسیار خوب شکل گرفته.
امتیاز 10 از 10
بدون اسپویل!
بری لیندون ترکیبی از نزاع و کشمش بین طبقه پرولتاریا و بوژوا است.
شخصی که زندگی در هردو طبقه را تجربه میکند.
این فیلم ، سه ساعت زندگی بری لیندون را به نمایش درمی آورد. از فرش به عرش رسیدن این کاراکتر را به زیبایی هرچه تمام تر تماشا میکنیم.
این فیلم از جمله مهمترین فیلمهای دهه هفتاد میلادی هست که توسط استنلی کوبریک به استادی هر چه تمام تر ساخته شده. نورپردازی ها، شخصیت پردازی ها ، فیلمبرداری بسیار ماهر و بسیاری المان دیگه، نوید یک اثر کامل و بی نقص رو به مخاطب میده.
حتما تماشا کنید و لذت ببرید.
.
.
خطر اسپویل!
.
.
ریموند بری اسم کامل شخصیت هست که بعد از ازدواج با شخصی مرفه و از طبقه ثروتمند ، نام خود را به بری لیندون تغییر داد و کوبریک چقدر زیرکانه ترکیبی از طبقات رو تنها در دو کلمه بیان میکنه
بری(پرولتاریا- طبقه ضعیف جامعه) + لیندون( بورژوا - ثروتمندان)
درواقع پس از پایان فیلم ، اسم بری لیندون یک تضاد واقعی رو در ذهن مخاطب تداعی خواهد کرد.
.
.
پایان خطر اسپویل!
متشکرم
فصل اول تا پنجم امتیاز ۱۰ از ۱۰
فصل ششم امتیاز ۹ از ۱۰
فصل هفتم امتیاز ۷ از ۱۰
فصل هشتم امتیاز ۵ از ۱۰
بدون اسپویل!
بازی تاج و تخت (Game Of Thrones) جزو پر بیننده ترین سریال های تاریخ تلویزیون است. سریالی که از مجموعه داستان «نغمه یخ و آتش» به نویسندگی (George R .R .Martin) اقتباس شده و توسط شبکه HBO ساخته و منتشر شده است.
دنیای بازی تاج و تخت در یک زمین خیالی که مارتین همچون نویسنده مجموعه ارباب حلقه ها(تالکین)، ساخته شده و البته با اینکه شباهت هایی بین این دو دنیا است اما از جهاتی بسیار باهم متفاوت هستند.
در مجموعه (بازی تاج و تخت) همچون تاریخ باستان ، انسان ها به شکل پادشاهی حکومت میکنند. از اسب و شمشیر استفاده میکنند و البته جادو هم در این سرزمین وجود دارد.
نقشه هایی که از این مجموعه منتشر شده (دنیا های شناخته شده) دو قاره را نشان میدهد ،قاره شرقی که به Essos معروف است ، بزرگترین خشکی شناخته شده روی این زمین است که به شکل طولی گسترده شده. این قاره شامل کشورهایی با قوانین ازاد، کشورهایی با قوانین برده داری، کشورهایی با قوانین جنگاوری و ... است. قاره غربی که به Westros معروف است و از شمال به جنوب کشیده شده ، شامل چندین قلمرو و ایالت است که برخی خودمختار هستند و برخی جزو یک پادشاهی.
نغمه آتش و یخ داستانی طولانی از Westros در یک برهه زمانی را روایت میکند و مسلماً که این سریال تلویزیونی قابلیت پرداخت به تمام این داستان رو ندارد و مجبور است که به برخی رویداد ها بیشتر بپردازد.
سریال بازی تاج و تخت همچون بسیاری از سریال های معروف ، تقریباً لیستی از بازیگر های ناشناخته یا کمتر شناخته شده ای دارد که البته در طول این ۸-۹ سال به بزرگترین موفقیت ها در زمینه بازیگری دست پیدا کردند.
مجموعه این سریال از آنجایی که این یک داستان حماسی است، یک سریال بسیار پر هزینه و مملو از جلوه های ویژه بصری است.
در پایان این یک حماسه تمام عیار است، حماسه ای از جنگاوری ها، خیانت ها، وفاداری ها و بسیاری ویژگی دیگر که در این سریال به نمایش درآمده است.
بدون اسپویل!
قطعا باید بعد از هفته دیگه که قسمت پایانی منتشر میشه ، راجع به کلیت این سریال بحث کرد. به هر حال (بازی تاجوتخت) شاید بشه گفت پرمخاطب ترین سریال این دهه بوده و نیاز به یه جمع بندی کلی داره.
من اگر وقت کنم سعی میکنم راجعبهش هفته آینده صحبت کنم.
منتهی من نظرات رو میخوندم ، شاهد نارضایتی برخی کاربرا بودم. سایت های خارجی هم که نظراتشونو میخوندم اینبار همه اتفاق نظر دارن که این فصل 8 یک فاجعه تمام عیاره. همه هم دارن سازندگان سریال رو مقصر میدونن ولی من فکر کنم همه تقصیرها گردن این دو نفر نیست. چون شما خب نگاه کنید به لحاظ بصری ، ما این دوجنگی که توی این فصل اخر دیدیم ، خیلی قوی تر از جنگ های گذشته بود و مثلا من خیلی لذت بردم ، منتهی به لحاظ داستانی سریال عمیقا مشکل داره.
به نظر من مقصر اصلی ، جناب مارتین هست که باید فکرشو میکرد که مثلا چهارسال دیگه ، خط داستانی سریال به آخرین کتاب میرسه.
اگر قرار بود سریال به این تندی و به این شکل پیش بره چرا از اول به کتاب متعهد بود؟ خب از همون اول تصمیم میگرفتن یک اقتباس نسبی از این داستان بگیرن. یا مثلا فلان شخصیتی که در داستان نیست ، نباید در سریال باشه. این که میگن هنوز برخی از شخصیت ها در کتاب اصلی زنده هستن یا کتاب و سریال دوراه جدا رو میره ، به نظر من این ضعف این مجموعه است.
صحبت های اخیر مارتین که گفته من از فصل 8 راضی نیستم و باید فلان میشد و ... به نظر من بزرگترین شکست تاریخ این سریال بود. الآن دیگه تو کوچه هم از مردم بپرسی میگن سریال داستانش خراب شده.!
به نظر من چند تا راه حل داشت یکی اینکه سریال از اول متعهد نمیموند. و خودش مسیر خودش رو میرفت. با این روش خیلی از داستان های فرعی قضیهشون مشخص میشد و بهتر اینکه مثلا نیازی نبود 8 فصل باشه ، میشد توی 5 فصل کل سریال رو با این روند تموم کرد.
راه دیگهش این بود که میزاشتن مارتین کتابو تموم کنه (که البته معلوم هم نبود کی تموم کنه حساب کنید از 2011 داره کتابو مینویسه و هنوزم تموم نکرده!) بعد سریال ساخته میشد. این جنبه خبری و تبلیغاتی سریال هم از اون بلاهای خانمان سوزه . یک قسمت جناب کیت هرینگتون میفرمایند قسمت 4م بی نظیر ترین قسمت سریاله . بعد امیلیا کلارک روی قسمت 5م مانور میده. یه بار هم خود مارتین که مثلا نویسنده است میاد میگه من از این وضعیت راضی نیستم. یه بار دیگه هم اون قضیه استارباکس پیش میاد. در کل شما یه جمع بندی کنی میبینی بیشترین بحثی که سازنده های سریال انجام میدن بحث تبلیغاتیه و بعضی کاربرا هم که کماکان سریال رو میکوبن. همه اینا دست به دست هم میده که از فصل اخر لذت نبریم.
به لحاظ داستانی شما اگر از اول سریال با دقت تماشا میکردید ، میتونستید روند پایانی رو حدس بزنید . این یکی از نقاط قوت این مجموعهست که باوجود اینکه آخرین قسمتهاش پر از ضعفه ، ولی شما رو به گذشته برمیگردونه و اون سرنخ های قبلی که علامت سوال بودن رو پاسخ میده. واسه همین باوجودی که آخرین قسمتها جزو بدترین قسمت های سریال هستن ولی خب بازم ارزش تماشا کردن دارن . بعد از پایان سریال بیشتر صحبت میکنیم. مرسی
امتیاز 1 از 10
بدون اسپویل!
یه فیلم کاملا بی هدف که حتی مخاطب بعد از تمام شدن فیلم نمیدونه با چی طرف بود.
کارگردانی بسیار ضعیف، فیلمبرداری بی هویت، بازی ضعیف امثال ناتالی پورتمن و جود لاو که اگر شما دو تا فیلم از این بازیگرا دیده باشین ، به این فیلم لعنت میفرستین.
متاسفانه موسیقی که مثلا قرار بوده ویژگی اصلی این فیلم باشه نه تنها تاثیر گذار نیست بلکه فاجعه است.
امتیاز ۹ از ۱۰
بدون اسپویل!
یه فیلم درجه یک با روایت قدرتمند. انگلیسی!
سوگولی یک بازی قدرت بسیار پیچیده است در بین شخصیت های پیچیده.
در این بازی بین زنان درباری ،همه چیز در سکانس اخر فیلم به زیباترین شکل ممکن نمایش داده میشه.
موسیقی فیلم به قدری بود که نه تکراری باشه و نه ساده. گاهی بی محابا و گاهی دلنشین. برای همین این موسیقی قطعا در سال ۲۰۱۸ لیاقت اسکار رو داشت که متاسفانه نگرفت.
فیلمبرداری شدیدا جاهایی خوب بود و جاهایی شدیدا ازاردهنده.
ریچل وایس در این فیلم بیشتر از اما استون درخشید و بیشتر از همه، الیویا کلمن با این نقش افرینی بینظیر که قطعا در تاریخ سینما خواهد موند.
۹ از ۱۰
دیوید فینچر اینبار شاید مهمترین فیلم خودشو ساخته.
کلیت فیلم همونطور که همه میدونن نگاهی هست به ده سال از زندگی مانک و حالا چه دعواهای حقوقی و چه دعواها و نزاع های درونی و ...
منتهی این فیلم بسیار دور از هیاهوی فعلی هالیووده. انگار که فینچر با طعنه به بقیه اهل سینما میگه: ببینید صد سال پیش چی بودید!
رویکرد فیلم، نگاه دقیقتری به دهه سی میلادی داره. ناطق شدن سینما این قابلیت رو به فیلمنامهنویس ها داد که به موضوعات جدی تری بپردازن و اینجاست که این سوال (چرا مانک؟) پاسخ داده میشه. صد البته میتونه این فیلم در ستایش فیلمنامه نویسی هم باشه.
حالا ممکنه بعد از دیدن فیلم این سوال به ذهنتون بیاد که حالا برای مخاطب سینما چه فایدهای داره این دعواهای بین کمپانی های فیلمسازی؟ من میتونم بگم که این فیلم بیشتر از همه فیلمهای فینچر، شخصی تره و فینچر در این فیلم به دنبال جذب مخاطب عام نیست. و همین دلیل باعث ازادی عمل بیشتر برای تولید فیلمه و
شاید این فیلم با چنین سرمایهگذاری ، بتونه رویای کمپانی نتفلیکس برای بدست اوردن بهترین فیلم سال از جوایز اسکار رو به واقعیت تبدیل کنه.
بدون اسپویل !
ماه ها از دیدن این فیلم میگذره و من هنوز گاهی اوقات تصاویرش به ذهنم میاد.
در مقدمه عرض کنم که این فیلم یک درام واقعیست. فیلمی هست که اگر از ابتدا درگیرش بشید ، خواهید دید که جزو مهمترین فیلم هایی خواهد بود که تا به حال تماشا کردید.
فیلمبرداری این فیلم بسیار بازیگوشانه و لذت بخشه. کوچکترین تغییری در این بازیگوشی ، نه در ابتدا ، نه در میانه و نه در انتها نخواهید دید.
از طرف دیگه به عنوان یک فیلم بیوگرافی محور ، روند شکل گیری داستان کاملا درست و با سرعت ملایم پیش میره. بازیگر ها در کمال سادگی و به نوعی بی نام و نشون ، نقش هایی بوجود اوردن که ممکنه از عهده بازیگر های توانا هم بر نیاد.
پس در کلیت ، ما با فیلمی منسجم رو به رو هستیم که هم فیلمنامه دقیقی داره و هم کارگردانی درست.
مخاطب این فیلم (مخاطب جدی) با لایه های عمیق روانشناسی و جامعه شناسی رو به روئه. تا حدی گاهی به خنده میافته و گاهی به گریه.
فیلم بیان وضعیتی هست که در اون ، تعصب ، نا آگاهی ، بی فرهنگی ، هرج و مرج و ... وجود داره.
فیلم تا حد نابودی مخاطب پیش میره ولی هرگز در دام خودش نمیافته بلکه در انتها هم روند قبلی خودش رو ادامه میده.
مهمترین مولفه فیلم ، حل نشدن در روایتیه که داره انجام میده . تا اینکه از حد خودش فراتر میره و سکانس پایانی فیلم ، مهر محکمیه به این حرف.
فیلم Boys Don't Cry فیلمی هست که میبایست به افرادی که چنین تعصب هایی دارن ، نمایش داده بشه و
تا این مسئله ، به راحتی حل بشه.
البته این که فیلم سال 1999 ساخته شده و فاصله طولانی ای با زمان فعلی داره ، چندان تاثیر گذار نیست ، چون موضوع هنوز جای کار داره.
متشکرم
بدون اسپویل!
من این فیلم رو پسندیدم و معتقدم که این فیلم رو میشه جزو فیلم های آموزشی حتی! طبقهبندی کرد.
مسئله فساد مالی و واکنش جامعه به این موضوع ، چیزی هست که در این فیلم به نمایش درمیاد و البته با اینکه به نظرم فیلمنامه در جاهایی موفق نیست خصوصا آخر فیلم ؛ بجز فیلمنامه بقیه ویژگی ها مثل کارگردانی، شخصیت پردازی و ... بسیار خوب شکل گرفته.
بدون اسپویل!
من این فیلم رو پسندیدم و معتقدم که این فیلم رو میشه جزو فیلم های آموزشی حتی! طبقهبندی کرد.
مسئله فساد مالی و واکنش جامعه به این موضوع ، چیزی هست که در این فیلم به نمایش درمیاد و البته با اینکه به نظرم فیلمنامه در جاهایی موفق نیست خصوصا آخر فیلم ؛ بجز فیلمنامه بقیه ویژگی ها مثل کارگردانی، شخصیت پردازی و ... بسیار خوب شکل گرفته.
بسیار ضعیف و خارج از هرگونه توصیف اضافهتر
بدون اسپویل!
بری لیندون ترکیبی از نزاع و کشمش بین طبقه پرولتاریا و بوژوا است.
شخصی که زندگی در هردو طبقه را تجربه میکند.
این فیلم ، سه ساعت زندگی بری لیندون را به نمایش درمی آورد. از فرش به عرش رسیدن این کاراکتر را به زیبایی هرچه تمام تر تماشا میکنیم.
این فیلم از جمله مهمترین فیلمهای دهه هفتاد میلادی هست که توسط استنلی کوبریک به استادی هر چه تمام تر ساخته شده. نورپردازی ها، شخصیت پردازی ها ، فیلمبرداری بسیار ماهر و بسیاری المان دیگه، نوید یک اثر کامل و بی نقص رو به مخاطب میده.
حتما تماشا کنید و لذت ببرید.
.
.
خطر اسپویل!
.
.
ریموند بری اسم کامل شخصیت هست که بعد از ازدواج با شخصی مرفه و از طبقه ثروتمند ، نام خود را به بری لیندون تغییر داد و کوبریک چقدر زیرکانه ترکیبی از طبقات رو تنها در دو کلمه بیان میکنه
بری(پرولتاریا- طبقه ضعیف جامعه) + لیندون( بورژوا - ثروتمندان)
درواقع پس از پایان فیلم ، اسم بری لیندون یک تضاد واقعی رو در ذهن مخاطب تداعی خواهد کرد.
.
.
پایان خطر اسپویل!
متشکرم
فصل ششم امتیاز ۹ از ۱۰
فصل هفتم امتیاز ۷ از ۱۰
فصل هشتم امتیاز ۵ از ۱۰
بدون اسپویل!
بازی تاج و تخت (Game Of Thrones) جزو پر بیننده ترین سریال های تاریخ تلویزیون است. سریالی که از مجموعه داستان «نغمه یخ و آتش» به نویسندگی (George R .R .Martin) اقتباس شده و توسط شبکه HBO ساخته و منتشر شده است.
دنیای بازی تاج و تخت در یک زمین خیالی که مارتین همچون نویسنده مجموعه ارباب حلقه ها(تالکین)، ساخته شده و البته با اینکه شباهت هایی بین این دو دنیا است اما از جهاتی بسیار باهم متفاوت هستند.
در مجموعه (بازی تاج و تخت) همچون تاریخ باستان ، انسان ها به شکل پادشاهی حکومت میکنند. از اسب و شمشیر استفاده میکنند و البته جادو هم در این سرزمین وجود دارد.
نقشه هایی که از این مجموعه منتشر شده (دنیا های شناخته شده) دو قاره را نشان میدهد ،قاره شرقی که به Essos معروف است ، بزرگترین خشکی شناخته شده روی این زمین است که به شکل طولی گسترده شده. این قاره شامل کشورهایی با قوانین ازاد، کشورهایی با قوانین برده داری، کشورهایی با قوانین جنگاوری و ... است. قاره غربی که به Westros معروف است و از شمال به جنوب کشیده شده ، شامل چندین قلمرو و ایالت است که برخی خودمختار هستند و برخی جزو یک پادشاهی.
نغمه آتش و یخ داستانی طولانی از Westros در یک برهه زمانی را روایت میکند و مسلماً که این سریال تلویزیونی قابلیت پرداخت به تمام این داستان رو ندارد و مجبور است که به برخی رویداد ها بیشتر بپردازد.
سریال بازی تاج و تخت همچون بسیاری از سریال های معروف ، تقریباً لیستی از بازیگر های ناشناخته یا کمتر شناخته شده ای دارد که البته در طول این ۸-۹ سال به بزرگترین موفقیت ها در زمینه بازیگری دست پیدا کردند.
مجموعه این سریال از آنجایی که این یک داستان حماسی است، یک سریال بسیار پر هزینه و مملو از جلوه های ویژه بصری است.
در پایان این یک حماسه تمام عیار است، حماسه ای از جنگاوری ها، خیانت ها، وفاداری ها و بسیاری ویژگی دیگر که در این سریال به نمایش درآمده است.
قطعا باید بعد از هفته دیگه که قسمت پایانی منتشر میشه ، راجع به کلیت این سریال بحث کرد. به هر حال (بازی تاجوتخت) شاید بشه گفت پرمخاطب ترین سریال این دهه بوده و نیاز به یه جمع بندی کلی داره.
من اگر وقت کنم سعی میکنم راجعبهش هفته آینده صحبت کنم.
منتهی من نظرات رو میخوندم ، شاهد نارضایتی برخی کاربرا بودم. سایت های خارجی هم که نظراتشونو میخوندم اینبار همه اتفاق نظر دارن که این فصل 8 یک فاجعه تمام عیاره. همه هم دارن سازندگان سریال رو مقصر میدونن ولی من فکر کنم همه تقصیرها گردن این دو نفر نیست. چون شما خب نگاه کنید به لحاظ بصری ، ما این دوجنگی که توی این فصل اخر دیدیم ، خیلی قوی تر از جنگ های گذشته بود و مثلا من خیلی لذت بردم ، منتهی به لحاظ داستانی سریال عمیقا مشکل داره.
به نظر من مقصر اصلی ، جناب مارتین هست که باید فکرشو میکرد که مثلا چهارسال دیگه ، خط داستانی سریال به آخرین کتاب میرسه.
اگر قرار بود سریال به این تندی و به این شکل پیش بره چرا از اول به کتاب متعهد بود؟ خب از همون اول تصمیم میگرفتن یک اقتباس نسبی از این داستان بگیرن. یا مثلا فلان شخصیتی که در داستان نیست ، نباید در سریال باشه. این که میگن هنوز برخی از شخصیت ها در کتاب اصلی زنده هستن یا کتاب و سریال دوراه جدا رو میره ، به نظر من این ضعف این مجموعه است.
صحبت های اخیر مارتین که گفته من از فصل 8 راضی نیستم و باید فلان میشد و ... به نظر من بزرگترین شکست تاریخ این سریال بود. الآن دیگه تو کوچه هم از مردم بپرسی میگن سریال داستانش خراب شده.!
به نظر من چند تا راه حل داشت یکی اینکه سریال از اول متعهد نمیموند. و خودش مسیر خودش رو میرفت. با این روش خیلی از داستان های فرعی قضیهشون مشخص میشد و بهتر اینکه مثلا نیازی نبود 8 فصل باشه ، میشد توی 5 فصل کل سریال رو با این روند تموم کرد.
راه دیگهش این بود که میزاشتن مارتین کتابو تموم کنه (که البته معلوم هم نبود کی تموم کنه حساب کنید از 2011 داره کتابو مینویسه و هنوزم تموم نکرده!) بعد سریال ساخته میشد. این جنبه خبری و تبلیغاتی سریال هم از اون بلاهای خانمان سوزه . یک قسمت جناب کیت هرینگتون میفرمایند قسمت 4م بی نظیر ترین قسمت سریاله . بعد امیلیا کلارک روی قسمت 5م مانور میده. یه بار هم خود مارتین که مثلا نویسنده است میاد میگه من از این وضعیت راضی نیستم. یه بار دیگه هم اون قضیه استارباکس پیش میاد. در کل شما یه جمع بندی کنی میبینی بیشترین بحثی که سازنده های سریال انجام میدن بحث تبلیغاتیه و بعضی کاربرا هم که کماکان سریال رو میکوبن. همه اینا دست به دست هم میده که از فصل اخر لذت نبریم.
به لحاظ داستانی شما اگر از اول سریال با دقت تماشا میکردید ، میتونستید روند پایانی رو حدس بزنید . این یکی از نقاط قوت این مجموعهست که باوجود اینکه آخرین قسمتهاش پر از ضعفه ، ولی شما رو به گذشته برمیگردونه و اون سرنخ های قبلی که علامت سوال بودن رو پاسخ میده. واسه همین باوجودی که آخرین قسمتها جزو بدترین قسمت های سریال هستن ولی خب بازم ارزش تماشا کردن دارن . بعد از پایان سریال بیشتر صحبت میکنیم. مرسی
بدون اسپویل!
یه فیلم کاملا بی هدف که حتی مخاطب بعد از تمام شدن فیلم نمیدونه با چی طرف بود.
کارگردانی بسیار ضعیف، فیلمبرداری بی هویت، بازی ضعیف امثال ناتالی پورتمن و جود لاو که اگر شما دو تا فیلم از این بازیگرا دیده باشین ، به این فیلم لعنت میفرستین.
متاسفانه موسیقی که مثلا قرار بوده ویژگی اصلی این فیلم باشه نه تنها تاثیر گذار نیست بلکه فاجعه است.
بدون اسپویل!
یه فیلم درجه یک با روایت قدرتمند. انگلیسی!
سوگولی یک بازی قدرت بسیار پیچیده است در بین شخصیت های پیچیده.
در این بازی بین زنان درباری ،همه چیز در سکانس اخر فیلم به زیباترین شکل ممکن نمایش داده میشه.
موسیقی فیلم به قدری بود که نه تکراری باشه و نه ساده. گاهی بی محابا و گاهی دلنشین. برای همین این موسیقی قطعا در سال ۲۰۱۸ لیاقت اسکار رو داشت که متاسفانه نگرفت.
فیلمبرداری شدیدا جاهایی خوب بود و جاهایی شدیدا ازاردهنده.
ریچل وایس در این فیلم بیشتر از اما استون درخشید و بیشتر از همه، الیویا کلمن با این نقش افرینی بینظیر که قطعا در تاریخ سینما خواهد موند.