سلام به همه
امروز(25 تير 1397 ساعت 1:14 بامداد) سريال گريم رو تموم کردم و خواستم يه نقد کوتاهي دربارش بگم.
دوستاني که سريال بازن ميدونن بعضي سريال ها هستن(بيشترشون) که هر قسمت با توجه به اسم قسمت يه هدف خاص رو دنبال ميکنن
و شخصيت هاي اصلي تو هر اپيزود يه پرونده جديد رو پيگيري ميکنن و ميشه گفت هدف فرعي سريال محسوب ميشه و در حين
رسيدن به اين اهداف فرعي،داستان اصلي سريال پيش ميره و به سمت هدف اصلي سريال نزديک ميشه اينجور سريال ها اصولا
اوايل شروع به پخش زياد براي مخاطبين جذاب نيستن و به مرور داستان تکميل ميشه و پتانسيل اصلي خودش رو نشون ميده
خب تو فصل اول با يک شخصيت خام و آماتور سر و کار داشتيم که سعي ميکرد با گريم بودنش کنار بياد و در همين حين بايد از
اطرافيانش در برابر وسن ها محافظت مي کرد و تونست تا حدودي از عهده اين مسوليت بر بياد و همينطور بر خلاف گريم
هاي ديگه با وسن ها دوستي کنه(اين مورد خيلي مهمه و نشون ميده چون ديگران با ما متفاوت هستند دليل بر اين نيست که بد هستن
و نبايد بدون درک ذات و شخصيت اصليشون ديگران رو قضاوت کنيم)و خب تو اپيزود آخر نيک يه تصميم مهم گرفت و تبعاتي در پي داشت...
تو فصل دوم مثل بقيه سريال هاي تو اين سبک داستان کامل تر شد و نيک يکي از همکاراش رو به جمع شکارچيان و افراد قابل اعتماد
اضافه کرد و همينطور داستان با ورود خانواده سلطنتي جذاب تر شد و نيک با رئيسش يعني رنارد وارد رابطه جديدي شد که تا اينجاي
داستان بهش کمک کرد و اما قسمت آخر رو بنظرم ميتونستن بهتر جلوه بدن منظورم اينه آوردن زامبي تو سريال کار عاقلانه اي بود
اما ميشد با شيوه بهتر جلوه داد(و حتي کمي ترس هم به سريال تزريق کرد) ولي آخرش اين فاينال اپيزود خوب از آب در اومد و
دنبال کننده ها رو بيشتر به سمت اين سريال ديدني جذب کرد...البته يه اشاره اي به ادليند هم بکنن که يکي از شخصيت هاي
فوق العاده داستانه و با اين که شروره اما نقطه قوط داستان و يکي از ستون هاي اصلي سرياله...
اما فصل سوم خيلي عاليه و بنظرم يکي از قوي ترين فصل هاي سرياله
اپنينگ(همون شروع داستان)نيک رو که هميشه دنبال کمترين خشونت هستش رو از زاويه اي ديگه ميبنيم
اين همون قسمت دارک يا تاريک نيکه که خيلي جذابه و مطمئنا ازرش تماشا رو داره
اما روابط تو اين فصل يکم شير تو شير ميشه(شير تو شير:فلش بک) و اين فصل بيشتر به دوستان و
عشق و خيانت و ... اشاره شده و يکي از شخصيت هايي که بالا هم بهش اشاره کردم يعني ادليند تو اين
فصل واقعا نقش مهمي رو ايفا ميکنه!اما از ايپزود آخر يکم انتقاد دارم اونم اينه که کلي اتفاق رو سعي کردن تو يه قسمت جا بدن
که خب به سريال يکم لطمه زده و ميتونس بهتر از اين باشه اما چيزي که خيلي جالبه اينه که تو اين اپيزود يه اتفاق مهم واسه
نيک ميفته و همينطور رنارد به معناي واقعي به فنا ميره(رنارد هم جزو شخصي هاي قوي سريال به شمار و هميشه بايد منتظر سوپرايز
ازش باشيم - ادليند از اين بدتره!)
فصل چهارم
بازم خانواده سلطنتي و بازم کلي ماجراي ديگه!
تو اين فصل شخصيت جديد جوليت - ادليند و ... رو ميبينيم و يه انتقادي که دارم اينه که قتل و کشت و کشتار از اين فصل يکم
زياد شده و انگار به يچيز عادي واسه شخصيت هاي اصلي داره تبديل ميشه ولي خب تو اين فصل افرادي جديدي به تيم گريم
اضافه ميشه و ما بيشتر از هميشه اتحاد رو بين تيم ميبينيم و واقعا يکي از خفن ترين درگيري هاي کل سريال رو تو اپيزود آخر شاهد بوديم
ولي خب خيانت يکي از اعضا و همينطور مرگ مادرش + عشقش باعث شد که يکي از غم انگيز ترين فصل ها براش رغم بخوره...
فصل پنجم
تو اين فصل دشمني و خيانت رو باز هم شاهد بوديم اما از طرف ديگه يکي از چيزهايي که خيلي منتظرش بودم رو ديدم
چيزي که 7 شواليه در زمان هاي قديم پنهان کرده بودند و ...البته اين فصل يکم شبيه سريال هاي ديگه تو اي سبک شده بود
اما بازم باعث نشد از ديدنش حس کليشه پيدا کنم و سيزن مورد علاقه خودم همين فصل پنج بود! ايپزود آخر هم واقعا من
رو ياد سريال هاي ديگه انداخت و حس نوستالژيک داشت اما بي شک خيلي خوب تموم شد...
فصل ششم
خب رسيدم فصل آخر و اينکه يه سريالي رو پنج فصلشو با دوبله نگاه کني و بعد يهو بري رو مود زيرنويس يکم سخت بود
اما تونستم عادت کنم - اما متاسفانه اين فصل روندي خوبي رو در پيش نگرفت و کاملا کليشه اي بود و مشخص که مشعل
اين سريال داره خاموش ميشه - حالا که به شخصيت ها نگاه ميکنم بيشترشون پخته تر شدن نسبت به قبل و تمام اين درد و
رنج ها باعث شد اونا قوي تر از قبل کنار هم بمونن حتي تو بدترين شرايط...اما خب بحث دنيا هاي موازي رو اصلا نتونستن خوب به تصوير بکشن
(کلا سريال هاي کمي هستن که تو اين بحث موفق عمل کردن) و خب مثل خيلي سريال هاي آمريکايي ديگه باز هم سريال رو
به آخرالزمان ربط دادن{فوق کليشه}ولي متاسفانه شر اعظم رو هم نتونستن به خوبي نشون بدن و معنا و مفهومي نداشت!
اما تو اپيزود آخر واقعا نميتونستم اون همه درد و رنجي که نيک کشيد تحمل کنم و چن بار بزور جلوي خودم رو گرفتم تا اشکم در نياد
اما سريال تو اندينگ(همون پايان سريال)تقريبا خوب کار کرد و برگشت نيک به بعدي که تمام دوستا و ... زنده بودن کار عاقلانه اي بود
آخر داستان هم توضيحاتي رو ميشنويم از پسر نيک {کلي} که خب داره داستان پدرش رو مينويسه(به شخصه اگه نيک پيريش رو نشون ميدادن
که داره کتاب رو مينويسه و بعد يه تصوير خانوادگي از کل کسايي که تو سريال نقش داشتن تو همون زمان نشون ميدادن خيلي قشنگ تر ميشد
و باعث ميشد تا سال ها اين سريال تو ذهن ها باقي بمونه)
اما نظر کلي من اينه که اين سريال حداقل تو سبک خودش خوب کار کرده به همه توصيه ميکنم که حداقل يبار اين سريال رو ببينن.
سخن پاياني:ميدونم که به خيلي شخصيت ها اشاره نکردم{به دلايلي}و خيلي واقعيت ها رو جا انداختم اما اين نقد يچيز کلي بود
که اميدوارم خوشتون اومده باشه
جمله آخر : در نبردي پر رمز و راز که در آن خير و شر هواره به تصوير کشيده ميشود اتحاد ما که از عشق،دوستي و فداکاري
سرچشمه ميگرد،در نهايت شر را از پاي در مي آورد.
پايان...