داستان این انیمیشن در مورد فینیاس و ورب می باشد که دو کارآگاه می باشند. آنها تلاش دارند تا با هوش و استعداد خود ناپاکی ها را از شهر دور کنند. دشمن اصلی این دو دکتر هایزن شرور می باشد . هایزن فردی است بسیار باهوش و نابغه ولی استعداد خود را در زمینه تبهکاری استفاده می کنند. دکتر هایزن بدجنس توانسته است با دسترسی به تمام اطلاعات شخصی مردم شهر دانویل این فایلها را بدست آورد و سعی در اخاذی از مردم شهر کند. دو مامور مخفی ما باید از حادثه بزرگ جلوگیری به عمل آورند و تلاش کنند تا با هوش خود جلوی این مرد را گرفته و اعمال شیطانگونه ی وی را بی اثر گذارند.
در زمان های گذشته دنیا به چهار نیرو به نام های آب ، خاک ، آتش و باد تقسیم شده بود . در هر کدام از این سرزمین ها افرادی وجود داشته اند که می توانستد فقط نیروی مربوط به سرزمین خود را تحت اختیار و کنترل داشته باشند . این ۴ قلمرو به مدت هزار سال در صلح بودند تا اینکه پادشاه قلمرو آتش Sozin تصمیم گرفت تا برای به تصاحب گرفتن قدرت کل دنیا ، جنگی را به راه اندازد . در این میان تنها یک فرد است که می تواند جلوی او را بگیرد . که Avatar نامیده می شود . آواتار شخصی برگزیده است که می تواند هر چهار نیرو را تحت کنترل داشته باشد نام آواتاری که در این زمان ظهور کرده ، کودک ۱۲ ساله ای به نام آنگ است . اما آواتار آنگ هنوز برای کنترل کامل چهار قدرت آماده نشده است و مسیر طولانی را در پیش دارد ، در حالی که ...
محوریت داستان این انیمیشن با توجه به انیمیشن Avatar: The Last Airbender می باشد . در سال ۲۰۰۵ مایکل دانته دیمارتینو سریالی انیمیشن ساخت با عنوان Avatar:The Last Airbender که با داستانی زیبا در ۳ فصل روایت شد و در سال ۲۰۰۸ به پایان رسید. داستان سریال در دنیایی میگذشت که جهان به ۴ بخش تقسیم شده بود: قبایل آب، سرزمین خاک، معابد باد و کشور آتش. هر کدام از این ۴ ملت توانایی کنترل یکی از عناصر(آّب، خاک، باد و آتش) را داشتند که ریشه در هنرهای رزمی و فرهنگ همان ملت داشت، عدهای هم توانایی کنترل هیچکدام از عناصر را نداشتند و تنها یک نفر بود که توانایی کنترل هر ۴ عنصر را داشت که به نام آواتار شناخته میشد...
داستان این انیمیشن در مورد دو خواهر و برادر دوقولو می باشد که برای گذراندن تعطیلات تابستانی به خانه عموی خود ( استن ) می روند. این دوقولوهای بازیگوش ( میبل ) و ( دیپر ) که حالا در خانه عموی خود در شهر گراویتی فالز هستند تصمیم دارند تا تعطیلات خاطره انگیزی را برای خود رقم بزنند. اما غافل از اینکه عموی آنها در این شهر با کمک مجسمه ها و یک سری اشیاء عجیب و غریب توریست های زیادی را سرگرم کرده و داستان های ترسناکی را نیز در مورد این اشیاها ساخته است. اما این دوقولوها پس از گذشت مدت زمانی در این روستا متوجه می شوند که این شهر بسیار عجیب و غریب است و اصلا یک روستای معمولی نیست…