سریال دوستان یک مجموعه کمدی در مورد گروهی از شش دوست است که در منطقه منهتن شهر نیویورک زندگی میکنند. این مجموعه توسط دیوید کرینو مارتا کافمن از سال 1994 تا سال 2004 ساخته شدهاست. این سریال متمرکز بر زندگی سه مرد و سه زن بیست و چند ساله (که در روند سریال به سی و چند سالگی میرسند) است که ساکن محله گرین ویچ هستند. این سریال یکی از محبوبترین مجموعههای کمدی روزمره در تاریخ تلویزیون آمریکا است که دهها میلیون طرفدار در سراسر جهان بدست آوردهاست. سریال دوستان در تلویزیونهای بیش از یکصد کشور جهان نمایش داده شدهاست و روزبروز به شمار طرفداران آن افزوده میشود…
این سریال داستان دو دختر جوان رو مطرح میکنه که متوجه میشن به طور تصادفی هنگام به دنیا اومدن با هم دیگه عوض شدن. “بی کنیش” در خانواده ای ثروتمند به همرا دو والدین و دو برادرش بزرگ شده و در مقابل “دافنه واسکوئز” که قدرت شنوایی خودش رو در بچگی به دلیل مننژیت از دست داده به همراه تنها مادرش و در محیطی فقیرانه بزرگ شده است . داستان وقتی دراماتیک میشود که دو خانواده همدیگه رو ملاقات میکنند و بر سر این که چه جوری به خاطر دخترا باهم زندگی کنن جر و بحث میکنند …
سیدنیبریستو یکی از ماموران مخفی حرفه ای سازمان CIA است که وظیفه نفوذ به شبکه های مخوف جاسوسی را به عهده دارد . او در قسمتهای مختلف سریال با حوادث وماجراهایی در حین تحقیقات روبرو میشود...
این سریال داستانهای عجایبآلود را در هملاک گروو (Hemlock Grove)، شهر خیالی در ایالت پنسیلوانیا، نشان میدهد. رومن گادفری (Roman Godfrey)، جانشین خاندان پولدار گادفری، با پیتر رومانسک (Peter Rumancek)، آدم جدید شهر، آشنا میشود. قتلهای خشن و تازه در شهر شایعات زیادی را برانگیخته است و این دو تصمیم میگیرند تا حقایق پشت قتلها را کشف کنند در حین اینکه رازهای سیاه خود را هم پنهان نگه میدارند.
داستان سریال در مورد “سم” که یک جاسوس و شکارچی است می باشد . “سم” به دنبال این است که گذشته خود را پاک کند و حالا با سازمانی به نام “بیزانس” که برای آن کار می کرده درگیر شده و این سازمان به دنبال اوست و …
این سریال در موردِ شوالیهای ـست در دورانِ شاه ادواردِ اول که سوگند خورده که دیگر از شمشیر خونین ـش استفاده ای نکند ، ولی مسائلی همچون ظلم و ستم ، دست به دستِ هم میدهند تا او ، این سوگند را زیرِ پا بگذارد و دوباره دست به شمشیر شود !
تصور کنید در میانه های یک روز عادی هستید. سر کار رفتید، در پاساژ مشغول خرید هستید. در خانه خود، ماشین، هواپیما یا هر وسیله نقلیه دیگری نشسته اید ناگهان 2 درصد از جمعیت مردم جهان از روی زمین ناپدید میشوند. نه بخاطر حادثه ای طبیعی. نه حمله تروریستی. نه کُشتاری و نه چیز دیگری. فقط فضای خالی از انسانهایی باقی میماند که تا لحظاتی پیش وجود داشتند اما حالا دیگر نیستند. از سلبرتی و رهبران سیاسی گرفته تا رهبران دینی، همسایه شما، پدرتان، فرزندتان. هیچکس دلیل آنرا نمیداند. چگونه خود را با شرایط جدید وفق میدهید؟ به چه آدمی تبدیل خواهید شد؟ حالا 3 سال از آن واقعه Rapture مانند گذشته (در فرهنگ مسیحی اعتقاد بر ایناست که در آخرالزمان گروهی از مردم که معتقد به مسیح هستند ناگهان ناپدید شده و به دیدار خداوند رفته و راهی بهشت میشوند. انسانهای باقی مانده بروی زمین یک سال دچار انواع و اقسام بلایای طبیعی میشوند. پس از یکسال کُفاری که همچنان زنده مانده اند راهی جهنم میگردند. ) مردم شهر "میپل تاون" نیویورک همچنان درگیر آن هستند که بدانند چه بلایی سر عزیزانشان آمده. برخی از آنها خانه و کاشانه خود را رها کرده و به فرقه ای بنام "بازماندگان گناهکار" پیوسته اند. فرقه ای که اعضایش باید روزه سکوت بگیرند، لباسهای سفید بر تن کنند، هنگام حضور در محیط عمومی سیگار بکشند . وظیفه اصلی اعضای گروه یک چیز است: " نظاره کردن مردمانی که عضو گروه نیستند و انتظار برای پایان دنیا!...
در یک روز عادی اتفاقی عجیب همه را شگفت زده میکند . طی یک عملیات نیروهای ویژۀ آمریکا در عراق، مردی پیدا میشود که 8 سال پیش مرگش اعلام شده بود. مردی که محاسنش بلند شده و از تمدن برای چندین سال دور بوده . آن مرد کسی نیس جز " اسکات برودی" .او در این 8 سال اسیر نیروهای القاعده بوده و بر اثرِ تصادف به توسط نیروهای ویژه پیدا میشود. موجِ شادی در میان مردم آمریکا میخروشد...سربازِ وطن به آغوش میهن بازگشته ، حتی رئیس جمهور هم این بازگشت را به وی خوش آمد میگوید. اما آیا همه چیز به همین سادگیست؟...
سریال Into the Badlands در سبک هنر های رزمی و برداشتی آزاد از داستانی کلاسیک چینی به نام سفر به غرب می باشد و داستان مبارزی حرفه ای به نام سانی با بازی Daniel Wu رو بیان میکنه که به همراهی پسری جوان برای رسیدن به حقیقت، قدم در مسیری خطرناک در سرزمینی پر از بی رحمی ها میگذارن…
داستان یک مامور مخفی تحقیقات ویژه fbi به نام مارتین اودوم را روایت میکند که توانایی این را که خود را برای هر ماموریت به فردی متفاوت تبدیل کند داراست اما وقتی فردی مرموز به او میگوید که مارتین کسی نیست که خودش فکر میکند او شروع به جستجو درباره هویت حقیقی اش میکند…