ده سال پیش، دروازه ای که دنیای واقعی را به دنیای هیولاها متصل می کرد، باز شد. برخی از افراد عادی قدرت شکار هیولاها را دریافت کردند. سونگ جین-وو، یک شکارچی ضعیف، یک سیاه چال پنهان با سخت ترین درجه سختی را پیدا می کند. او در آنجا یک قدرت عجیب دریافت می کند که به او امکان می دهد سطح خود را بالا ببرد.
فرار یک زن مرموز از اسارت دلخراشش، محققان را به سمت حقیقت تاریکی که در پس ناپدید شدن حل نشده 13 سال قبل از آن قرار دارد، سوق می دهد.
آکان که اخیراً حذف شده است، وقتی با یامادا در همان RPG ملاقات می کند، به تازگی بازی را که با دوست پسرش انجام می داد، ترک می کند. یامادا در زندگی واقعی تا حدودی یک افسانه است. تنها مشکل این است - او فقط به بازی علاقه مند است. با افزایش احساسات آکان، آیا تمرکز یامادا روی بازی باقی خواهد ماند؟
گابیمارو که در طی یک ماموریت ترور دستگیر میشود، محکوم به اعدام میشود، اما به نظر میرسد هیچ چیز او را به خاطر بدن مافوق بشرش نمیکشد. جلاد یامادا آسائمون ساگیری با این باور که عشقش به همسرش ناخودآگاه او را زنده نگه میدارد، به او این فرصت را میدهد که اگر اکسیر زندگی را در شینسنکیو، قلمروی افسانهای که اخیراً در جنوب غربی پادشاهی ریوکیو کشف شده است، توسط شوگونات عفو شود. . پس از از دست دادن پنج تیم اعزامی اعزامی به جزیره، این بار شوگونات گروهی از محکومان اعدام را می فرستد. به هر یک از محکومان یک جلاد یامادا آسائمون داده می شود که باید با او بازگردند تا عفو دریافت کنند.
دنجی رویای ساده ای برای داشتن یک زندگی شاد و آرام دارد و با دختری که دوستش دارد وقت می گذراند. با این حال، این بسیار دور از واقعیت است، زیرا دنجی توسط یاکوزا مجبور به کشتن شیاطین می شود تا بدهی های خردکننده خود را بپردازد. با استفاده از شیطان حیوان خانگی خود پوچیتا به عنوان یک سلاح، او آماده است تا برای کمی پول نقد هر کاری انجام دهد.
کیم دو گی ( Lee Je Hoon ) فارغ التحصیل آکادمی نیروی دریایی بوده ، اما زندگی او وقتی که مادرش توسط یک قاتل زنجیره ای به قتل میرسد دچار تغییر می شود. بعد از آن او وارد شرکت Rainbow شد و به عنوان راننده تاکسی مشغول به کار می شود. او صرفا یک راننده تاکسی معمولی نیست بلکه به کمک متخصص آی تی ، گو یون و کانگ ها نا، یک وکیل پرشور و شوق، از جانب قربانی هایی که قانون نتوانسته حق آن ها را بگیرد، انتقام میگیرد…
ناکاجیما آتسوشی از یتیم خانه اش بیرون انداخته شده و حالا هیچ جایی برای رفتن و هیچ غذایی هم ندارد. درحالی که کنار یک رودخانه ایستاده ، با وجود گشنگی بسیار زیاد مردی که به شوخی قصد خودکشی دارد را نجات می دهد. آن مرد دازای اسامو است و او و همکارش ( یا همسرش … ) اعضای یک آژانس کاراگاهی بسیار ویژه هستند. آنها قدرت های ماورایی دارند و با پرونده هایی که برای پلیس یا ارتش بسیار خطرناک هستند سروکار دارند. آنها مشغول ردگیری یک ببر بودند که تازگی در منطقه ، حدودا زمانی که آتسوشی آمده بود ، ظاهر شده و ظاهرا این ببر ارتباطی با آتسوشی دارد. زمانی که پرونده حل می شود مشخص می شود که آینده آتسوشی خیلی بیشتر با دازای و دیگر کاراگاهان درگیر خواهد بود !
سریالی تاریخی، تخیلی در مورد جاه طلبی ها و موفقیتهای شش شخصیت است که با محور لی بانگ وون نوشته شده است. لی بانگ وون، سومین پادشاه سلسله چوسان و پدر شاه سجونگ بزرگ بود. او به پدرش، شاه تجو، در تأسیس سلسله ی چوسان کمک کرد.