«پاتريک کنزي» (کيسي افلک) و «انجي گنارو» (ماناگن)، زوج کارآگاه خصوصي، پرونده ي خانواده اي که دخترشان اخيرا ربوده شده به دست مي گيرند اما اين پرونده زندگي شخصي و حرفه اي آن دو را تحت تأ ثير قرار مي دهد...
سه دوست یک ماشین مرموز را پیدا می کنند که از 24 ساعت آینده زندگی عکس می گیرد و آن را نمایش می دهد . حال این سه دوست تصمیم می گیرند تا در پی منافع شخصی خود از وسیله استفاده کنند تا اینکه ....
نظامي نابينا، «سرهنگ دوم بازنشسته فرانک اسليد» (پاچينو) راه و رسم لذت بردن از زندگي را به يک دانش آموز دبيرستاني «چارلي سيمز» (اودانل) مي آموزد...
والتر اسپارو» (جیم کری) غرق در رمانی می شود که گمان می کند درمورد او نوشته شده است. هرچه بیشتر درگیر این رمان می شود، تشابهات بیشتری بین آن رمان و زندگی خودش کشف می کند …
مرد خانواده، «ويد پورتر» (دورف)، سارقي را در حياط جلوي خانه اش در دفاع از خود با يک ضربه ي چوب بيس بال به قتل مي رساند. اما چون سارق مسلح نبوده و به داخل خانه هم وارد نشده محکوم به سه سال حبس مي شود. در زندان «ويد» مي بايست با کمک دوست جديدش، «جان اسميت» (کيلمر)، براي بقا و مقابله با اذيت و آزارهاي زندان باني ساديست (پرينيو) تلاش کند...
در جریان جنگ جهانی دوم، گروهی از سربازان امریکایی به پشت خطوط دشمن نفوذ می کنند تا یک سرباز چترباز بنام رایان، که تمام برادرانش در جنگ کشته شدهاند، را نجات دهند...
داستان فیلم مربوط به دکتر روانشناسی است که با استفاده از علم روانشناسی میتواند محیط اطراف خود و انسانهای آن را تحت تأثیر قرار دهد و خیلی راحت بر آنها مسلط شود. کم تر کسی میتوانست جلوی او طاقت بیاورد وی علی رغم کارهایش فردی آزادی خواه بود و میخواست مانند بقیه انسانها زندگی کند ولی پلیس مسئله را بسیار خطرناک دانسته بود و سعی میکرد وی را در زندانهای امنیتی نگهداری کند . وی به خون خواری نیز معروف شده و در مواردی به کندن پوست صورت، جویدن گردن و رگهای قربانی نیز دست میزد...
وینسنت (تام کروز) که یک آدمکش حرفه ای است وارد شهر لس آنجلس شده تا ۵ نفر را که برای کارفرمایش مزاحمت ایجاد کرده اند به قتل برساند. او به منظور رفتن به نقاط مختلف شهر و از بین بردن قربانیانش نیاز به یک تاکسی دارد. ماکس که یک راننده تاکسی است بی اطلاع از هدف وینسنت ، خود و تاکسی اش را در اختیار او می گذارد و امیدوار است در پایان شب دستمزد خوبی از وینسنت بگیرد. ماکس وینسنت را به محل سکونت اولین قربانی می رساند و منتظر او می شود…
«اندي» (رابينز)، بانکدار محترم و پولدار ايالت نيوانگلند، به اتهام قتل همسرش و فاسق او به حبس ابد در زندان ايالتي شوشنک محکوم مي شود و اندکي بعد با «رد» (فريمن)، زنداني سياه پوست، دوست مي شود. پس از هجده سال، «اندي» ردي از قاتل اصلي پيدا مي کند و تصمیم می گیرد برای آزادی تلاش کند...
«نيکلاس وان اورتن» (داگلاس)، سرمايه دار مقيم سن فرانسيسکو، چهل و هشت ساله شده است. او به عنوان هديه ي تولد، از طرف برادرش (پن) به شرکت مرموز CRS معرفي مي شود تا در يک «بازي» شرکت کند. اما خيلي زود مشخص مي شود که اين «بازي»، به شدت واقعي است و خطرات بسياري را به هم راه دارد...