وقتی یک سرباز سابق که طلا را در بیابان لاپلند کشف میکند، سعی میکند غنائم را به شهر ببرد، سربازان نازی تحت فرماندهی یک افسر سادیسمی اس اس به او حمله میکنند...
یک افسر پلیس توسط بازپرس ارشد اف بی آی برای کمک به شناسایی و ردیابی یک فرد آشفته که بالتیمور، مریلند را به وحشت انداخته است، استخدام می شود...
مردی به شدت مضطرب اما خوشنظر که رابطهٔ بدی با مادر خود دارد و هرگز پدرش را نشناختهاست مادرش میمیرد، او به خانه سفر میکند و در راه خود تهدیداتی ماوراءطبیعی را تجربه میکند...
این فیلم داستان یک گروهبان آمریکایی به نام جان کینلی را در افغانستان روایت میکند او به همراه مترجم محلی اش احمد برای بررسی منطقه با واحد گشت زنی میروند . واحد آن ها مورد حمله قرار میگیرد و کینلی و احمد تنها بازماندگان این حادثه هستند ،احمد جان خود را به خطر می اندازد تا کینلی مجروح را به محل امن منتقل کند...
بن و خانوادهاش پس از به ارث بردن املاکی در نزدیکی ساحل ، به طور تصادفی موجودی باستانی و بسیار قدیمی را که برای دورانهای زیادی نسل پدران و جدانشان را به هراس انداخته بود، آزاد میکنند...
بث خسته از جاده به ملاقات خواهر بزرگترش الی میرود که سه کودک را به تنهایی در آپارتمانی کوچک در لس آنجلس بزرگ میکند. دو خواهر کتابی باستانی پیدا میکنند که شیاطینی خشن و تشنه به خون را به دنیا میآورد و در آپارتمان آنها در لسآنجلس غوغا میکنند و آنها را وارد نبری کابوس وار برای بقا میکند...
داستان فیلم دربارهٔ یک کارآگاه (بن افلک) است که مشغول کشف راز مفقود شدن دخترش است و در عین حال در یک برنامه امنیتی دولت درگیر میشود و در حال تحقیق به رشتهای از سرقتهای باورنکردنی و رده بالا میرسد...
یک قاتل از مخفیگاه بیرون می آید تا از دخترش که در اوایل زندگی او را ترک کرده بود محافظت کند ، در حالی که از دست مهاجمان خطرناک فرار می کند ...
کول از ملاقات با سادی بسیار هیجانزده است اما سادی ناگهان او را رها و رابطهاش را با او قطع میکند. حالا آنها درون هواپیما هستند و رویارویی جالبی با یکدیگر دارند که رازهای بیشتری را آشکار میسازد...
رنفیلد، سرسپردۀ دراکولا و زندانی چندین دهه در آسایشگاه دیوانه، آرزوی زندگی دور از کنت، خواستههای مختلف او و همه خونریزیهایی را دارد که با آنها همراه است...