در دهه ۱۹۲۰ میلادی، در ایالت اکلاهمای آمریکا، در زمینهای قبیله اوساژ نفت کشف شد. این کشف باعث ثروتمند شدن بسیاری از اعضای این قبیله بومی شد. اما مدتی بعد، قتلهای سریالی اعضای قبیله اوساژ آغاز شد. تا اینکه FBI برای حل این معما وارد عمل شد.
بر اساس رمان پرآوازه جان ویلیامز. یک دانشجوی انصرافی به بیابان کلرادو سفر میکند، جایی که در سفری که جان و سلامت عقل او را به خطر میاندازد ، به یک تیم شکارچی بوفالو میپیوندد ...
داستان ابیگل آرچر جوانی در زمستان مونتانا در طول دهه 1870 به تنهایی که برای بقای خود و برای پس گرفتن یک دارایی زمینی خود، یک اسب خانوادگی، با یک باند راهزنان تشنه به خون مبارزه می کند...
در سال 1909، ویلی بوی و عشقش، کارلوتا، پس از اینکه به طور تصادفی به پدرش شلیک کرد در یک درگیری ، فرار میکنند. با آمدن پرزیدنت تافت به منطقه، کلانتر محلی دو سرخپوست آمریکایی را هدایت می کند تا آنها را پیدا
کنند...
این فیلم درباره یک شکارچی سخاوت مند معروف است که با دشمن قسم خورده خود، یک قمارباز حرفه ای و قانون شکنی که سال ها قبل به زندان فرستاده بود، برخورد می کند...
یک برده سابق به شهر یلوستون، مونتانا، یک شهر متروکه سابق که اکنون در حال زوال است، میآید و به دنبال مکانی میگردد تا آن را خانه بنامد. در همان روز، یک کاوشگر محلی طلا را کشف می کند و به قتل می رسد...
در غرب قدیم، یک زن هندی سرخپوست و یک باند بدنام از قانون شکنان وقتی با موجودی باستانی در جنگل مرموز چوب سیاه روبرو می شوند، خود را درگیر جنگ برای زندگی خود می بینند ...
کلانتر هیکی تلاش می کند تا بدترین موردی را که در شهر کوچکش دیده است حل کند که احتمالاً توسط یک باند محلی خشن به رهبری یک جنایتکار ترسناک ایجاد شده است...
کلمن دابز برای انتقام از قاضی که او را محکوم کرده بود از زندان آزاد می شود و چه راهی بهتر از گرفتن انتقام از تنها چیزی که قاضی واقعاً به آن اهمیت می دهد: دخترش....
تام و جری به نجات یک مزرعه از دست یک شرور کمک می کنند. رقبا با هم متحد می شوند تا به یک دختر گاوچران و برادرش کمک کنند تا خانه خود را از دست یک زمین خوار حریص نجات دهند...
"جرميا جانسن"، مردي جوان و تک رو که از شهرنشيني به تنگ آمده، در سال 1830 به کوهستان راکي مي رود. در آن جا يک شکارچي (گيراش) او را مي بيند و زير پر و بالش را مي گيرد. "جرميا" روش زندگي در طبيعت وحشي را از شکارچي مي آموزد و آرام آرام متکي به خود بار مي آيد...
3 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
سال ۱۸۷۴. «بارت» (ليتل)، کارگر سياه پوست راه آهن، به دليل حمله به يک سفيد پوست محکوم به اعدام مي شود. «هدلي لامار» (کورمن)، وکيل دعاوي که درمي يابد خط آهن بايد از وسط شهر «راک بريج» عبور کند، براي تخليه ي شهر و تصاحب زمين هاي آن با فرماندار (بروکس) تباني مي کند تا براي تضعيف روحيه ي مردم شهر، «بارت» را به عنوان کلانتر به آن جا بفرستد...