در دهه ۱۹۷۰، زنان غواصی به نام «هانئیئو» در روستای کوچک گچون زندگی میکردند. آنها برای امرار معاش، زیر آب به جمعآوری آبزیان میپرداختند. اما با ساخت چند کارخانه در نزدیکی ساحل، منابع آبزیان کاهش یافت و هانئیئوها با مشکلاتی در زمینه امرار معاش خود روبرو شدند. آنها مجبور شدند به تجارت قاچاق در آب روی بیاورند. اما تجارت قاچاق در روستای آنها آنقدر بزرگ شد که کنترل آن از دست رفت و این روستای آرام به تدریج از هم پاشید...
پس از اینکه اینز بدون عذرخواهی و به شدت وفادار پسرش تری را از سیستم نگهداری از کودکان می رباید، مادر و پسر تصمیم می گیرند تا حس خانه، هویت و ثبات خود را در شهر نیویورک که به سرعت در حال تغییر است، بازیابند...
“مجید” یک ورزشکار کیک بوکسر با استعداد از محله ای خطرناک در هلند است.در حالیکه مبارزان او در داخل و خارج رینگ برای او شهرت به بار می آورد،مرزهای ورزش و جرم برای او تیره و تار شده و…
در روزهای افول شوگان،"جوبی کاماتا" شمشیرزن سابق شوگان،تحت فرمانی شورشیان بیشماری را به قتل رسانده و شهرت زیادی در کیوتو بدست می آورد.پس از سقوط دولت او نقش زیادی در تعیین جانشینی بازی کرده و سپس بدون هیچ نشانه ای ناپدید می شود تا از دستگیر شدن توسط دولت جدید جلوگیری کند و...
مردی که زمانی یک خبرنگار مشهور بوده است، کارش را از دست داده و در یک برنامه رادیویی مشغول به کار می شود. در حین یکی از برنامه های رادیویی اش، یک تماس از فردی دریافت می کند که قصد دارد بزرگترین پل شهر را منفجر کند...
این کمدی تلخ که برگرفته از رویداد واقعی است، درباره 20 سال حکمرانی روسای مافیا در سیسل و دشمنان آنها می باشد. فیلم بر روی پسری جوان تمرکز دارد که در آن هیر و بیر می خواهد به معشوقه اش برسد...
مردی آمریکایی که نه شغلی دارد و نه همدمی، و در حالی که در زندگی اش به پوچی رسیده است، تصمیم میگیرد اسلحه بردارد و افرادی که مستحق مرگند را به قتل برساند. دیری نمی گذرد که او در این کار یک شریک غیر منتظره هم پیدا می کند: دختری ۱۶ ساله بنام روکسی که احساساتی مشابه او دارد…
فیلم در مورد زنی است که بعد از حمله یک قاتل سریالی دچار بیماری خاصی شده است. او نمی تواند چهره ها را به خاطر بسپارد، و با اینکه قاتل را قبلا دیده اما نمی تواند چهره اش را به یاد بیاورد و همین امر جانش را در معرض خطر قرار می دهد…..
در یک روستای دورافتاده در ایرلند، مردی آسیب دیده به نام فینبار، پس از یک عمر گناه، مجبور به مبارزه برای رستگاری می شود. اما او حاضر است چه قیمتی بپردازد؟ در سرزمین قدیسان و گناهکاران، برخی از گناهان را نمی توان دفن کرد...
شاون و گاس برای کمک به رئیس پلیس قدیمی خود به سانتا باربارا باز می گردند ، اما خود را در زمین قدیمی خود ناخوشایند می بینند زیرا آنها مخفیانه مشغول حل کردن پرونده ای هستند که
پارتھیبان، صاحب یک کافه در کشمیر، با گروهی از اراذل و اوباش مقابله می کند و توجه یک کارتل مواد مخدر را به خود جلب کرد که ادعا می کرد او زمانی عضو آنها بوده است...